بهارجووونم بهارجووونم ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره
نگار جووونمنگار جووونم، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره
یاسمین جونمیاسمین جونم، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه سن داره

بهار زندگی من

4040

حرفی با دخملا

همیشه حسرت خواهر داشتم .یه همزبون یه پشتیبان یاروویاور ولی خب با قسمت نمیشد جنگید وتکدونه بودم .همیشه خونواده های شلوغو دوست میداشتم اخه خالم 4 تا بچه داشت .کیف میکردم اجازمو از مامانم بگیرم و منم یه روز تو جمعشون باشم ... همیشه از خدا میخواستم فرزندم مث خودم تک نباشه .اگه دختر یا پسر بهم میده حداقل یکی مث و جنس خودشو داشته باشه ..تا کتارش باشه .درکش کنه پشتش باشه ..مث کوووه  از اون حسرت بچگیام گذشت تا..... امروز میبینم بهار عاشقانه نگارو کمک میکنه ..بازی میکنن قهقه خندشون بند دلمو پاره میکنه ..قند تو دلم اب میشه ..نگار میاد جلو دستاشو باز میکنه دور بهار و ماچش میکنه ..بهارم لپ نگارو میکشه و میگه عشق منی اجی گاهی میترسم ...میترس...
20 اسفند 1394

عزیزم بهارم

عشق مامان ..عزیز سه ساله ی مامان ...چه تند میگزره زمان ..سه سال پیش اینجور روزی له له میزدیم برا اوندنت برا حس کردنت....اخ چه سریع گزشتاااا...بزرگ شدی رشد کردی خانم شدی ..مونسم شدی ...خواهر مهربون شدی ....میبینی مامانم ...الهی فدات شم که انقد درکت بالاس و انقد عاشق نگاری کمتر بجه ای دیدم که به بچه ی کوچیک تر خودش انقد احساس وظیفه کنه و دوستش داشته باشه .فردا  قرار بود تولد دوتاییتون بگیریم ولی چون مامان حون و بابا جون رفتن سفر قرار شد یا  شنبه یا یک شنبه بگیرم .. ...
30 دی 1394

ماجراهای نگار

نگار طلا که دیگه خیلی قشنگ. راه میری .هنوز گاهی وسطش میخوری زمین ولی دیگه ماهر شدی .امروز تو پارک خودت راه میرفتی. نمیزاشتی اصلا نزدیکت بشم... عزیزم و أب و کیه به دامنه ی لغاتت اضافه شده ..تا صدای ایفون میشنوی چه توی فیلم باشه چه خونه هی میگی کیه و اشک میریزی تا ایفون بدم دستت و دکمشو بزنی...عاشق تلفن و اایفونی...و البته عاشق خواااابببب تا گمت میکنم میبینم رفتی تو اتاق رو تخت ما و خواب رفتی ...الهی فدات شم که از حالا مستقلی و بدون اینکه اذیتم کنی خودت میری بخوابی ...در کل بچه ی خیلی ارومی هستی اصلا بهونه گیری نداری و خیلی دوس داشتنی هسی .عاشقتم عزیزمممم ...
30 دی 1394

عکسای اتلیه94/2/26

 واقعا تعجب کردم وقتی دیدم عکسای اتلیتونوو تو وبتون نزاشتم ..با کلی تاخیررررر الان گزاشتم.این عکسا مال اردیبهشت ماهه .وقتی نگار تازه 6 ماهه شده بود .واسه تولد بهار نوبت اتلیه گرفتم یادم باشه اونا رو وقتی تحویل گرفتم تو وبتون بزارم..بازم شرمنده عشقولام از تاخیر عکساتون. ...
27 دی 1394

بهار خارجکی

تا الان که انقد درگر نگار بودم اصلا با بهار اموزشی هیچی کار نمیکردم..اخیرا که نگار بزذگتر شده انچنان دیگه وقت گیر نیس .منم فرصتو استفاده کردمو با بهار انگلیسی دارم کار میکنم یه برنامه اموزش حیوانات ریختم رو تبللتش خودش میبینه و لغاتو حفظ میکنه انقدددددد عاشق زبانههههه.شعر و چندتا سوره های قران خواستم باهاش کار کنم زیاد تمایل نشون ندادکه عاشق انگلیسیه..الان 20 تا حیوونو یاد گرفته قشنگ تلفظاشم رعایت میکنه ..فدای خارجکی حرف زدنت شم مادر ...ههههههه هر 10 تا لغتی که یادمیگره یه هدیه براش میخرم تا تشویق بشه دیروز با بیستمین لغتی که یاد گرفت براش یه. لباس گرفتم و کلی ذوقید...  
29 آذر 1394

این روزای ما

نگار طلا راه افتادنت مبارککک مامانم مث همیشه که تکیه به جیزی میکردی و دور میومدی پایین کنار مبل داشتی راه میرفتی بعد یهو از مبل جدا شدی و تا وسط قالی اومدی ..انقد جالب بود خیلی خودت ذوق داری و هول میشی تند تند قدم برمیداری وسطش میخوری زمین...وقتی راه میری انقد جیغ میکشی و کیف میکنی .هههههه ایشالا تنت سالمو دلت خوش عشقم ... الان ماما ,بوبا,در(عاشق بیرون رفتنی ) ,بد ,اه,کیه,الو ....دیگه فعلا یادم نیس ههههه اینارو میگی الهی قربون خرف زدنات شم یعنی هلاک دررفتنیا میشینی گریه میکنی و چه گریه ای دل ادم کباب میشه ها ..واقعا این روزا هوا سرد شده وقتی بیرون میریم خیلی باید گرمت بگیرم و تو هم اصلا دوس نداری و مرتب کلاهتو در میاری شیطون ... تولد...
29 آذر 1394