سفرنامه .روز دوم
بعد از اینکه از خواب بیدار شدیم جای دوستان خالی دوباره پریدیم لب دریا
و دیگه بماند بهار ی که مثل ماهی خودشو مینداخت توی دریا و غیرقابل کنترل بود بچم اولش مخش هنگ کرده بود از اینن همه آب
اینجا هم بعد اب بازی خودشو روی ماسه میپوشوند تا گرمش بشه البته به کمک دایی
بهار و بابا حسام
بهار و باباجون
خاک بازی از نوع خانوادگی منهای کوچولومون که هنوز نیست ..کودک درون من و بابا حسامم عجیب فعال شده بود به جاهایی هم بچمون نبود منو حسام گل بازی میکردیم
بهار به کی داری اینجوری ادا میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟قربون اداهات برم عسیسم بچم از دریا برگشته گشنش شده ودر عین حال سرماشم شده ...قربونت برم بهارم
ما هم صبح و ظهر و عصر و شب لب دریا بودیم از دست بهار وروجک.........
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی