واسن شش ماهگی
سلام به دخملای ناز نازی من
روز چهارشنبه ی هفته ی پیش رفتیم مرکز بهداشت و واکسن نگار رو زدیم ...ولی چه واکسنی
اولش زیاد گریه نکردی و وقتی بغلت کردم و قربون صدقت رفتم مث همیشه خندیدی و اروم شدی ولیییییییی
از سه ساعت بعدش تب کردی و درد پات شروع شد ...انقد گریه میکردی و فقط تو بغل من اروم میشدی ..بدنتم داغ شده بود و بی حال ..الهی بمیرم خیلی گریه میکردی وسختت بود
ولی تو اوج گریه هاتن وقتی بهار رو میدیدی بازم براش میخندیدی و دست و پاهات تکون میدادی ولی بعدش پات درد میومد و میزدی زیر گریه ..بهارم انقدر ناز و قربونت میشد
بهار به من میگفـ: مامان بریم خانما رو بزنمشون اجی رو اوف کردن ..آخخخخخخخخ کخ کمیخوام بخورمش وقتی میبینم انقد دوست داره
اون شب من تا ساعت پنج صبح بیدار نشستم بالا سرت و تبتو کنترل میکردم ..الهی بمیرم تو اصلا شبش خواب نبودی هی ناله میکردی
بعد واکسنتم خیلی بی اشتها شدی
نمیدونم چه کارت کنم ..غذا رو کلی وقت تو دهنت نگه میداری ...شیر خوردنتم بد شده ...عزیز دلم لطفا خوب شیر و غذاتو بخور ..