شیرین زبونی های بهار
این روزا خیلی بچه هام شیرین شدن ...بهار خوش سر و زبون که نگو ...دل همه رو میبره از بس شیرین زبو و بانمک شده ..الان جمله بندی هاش کامل شده و قشنگ منظورشو متوجه میشیم ...تن صداش خیلی نازک و دوست داشتنیه ادم میخواد مدتها باهاش حرف بزنه .من که قند تو دلم اب میشه وقتی انقدر شیرین حرف میزنه و دلبری میکنهاین سری به شدت وابسته بازی های موبایل شده ذایما موبایل من و همسرمو میگیره و بازی میخواد ..به باباش میگه بابا بازی کلش بزار کیف کنیم..خخخخخخخخخ
به نگار میگه خوادر (خواهر) عزیییییییییزمی و کلی بغلش میگیره و ماچ و موچش میکنه
کمتر بچه ای دیدم تو این سن انقدر با درک و فهم باشه ...وقتی نگار رو شیر میدم اصلا حرف نمیزنه تا نگار شیرشو بخوره حتی وقتایی که حسامم حرف میزنه چنان با جذبه انگشتشو رو بینیش فشار میده و میگه بابا هیسسسسسسسسسسسس !!!!!نگار داره شیر میخوره ....این روزا وقتایی که میبینم بهار انقدر عاشق نگاره و حتی نگار کوچولو هم با دیدن بهار ذوق میزنه و میخنده حسودیم میشه !!که چرا من خواهر نداشتم و تنها بودم ........واقعا بی خواهری سخته اینو الان متوجه میشم ....
کودک درونم به شدت این سری حسود شده