بهار و نگار در عید نوروز
سلامممممممم دوست جونیا
شرمنده بابت تاخیرمون
خب
عیدد امسال که خدا رو شکر خیلی خوووب بود .توی یزد که هوا چناتن گرم شده که بچه ها با استین کوتاه و شلوارک میرن بیرون ...تا چند روز قبل چنان هوا سرد بود که کابشن میبوشیدن اما یهوویی هوا گرم شد که حد نداره ...
عید امسال بلاخره بعد از مدتها رفتیم مشهد ...آی که چه خوش گذشت و عالی بود ....خدا رو شکر هوای مشهد عالی بود و تونستیم دلی از عزا بیرون بیاریم و خوش بگزرونیم .
و اما از نگار که بنحمین ماهگردشو کنار حرم اما رضا گرفتیم ...توی این مدت خیلی کارای تازه یاد گرفته ..اسمشو میشناسه وقتی بهش میگیم نگار سرشو بهمون میچرخونه و میخنده ...فوق العاده خوش روءه .
بهارم که چنان ذوق میکنه واسه خواهر ...انقدر نازش میکنه و هواشو داره ...وقتایی نگار گریه میکنه بهار بدو بدو میره بیشش و میگه : خوادر عزیزم گریه نکن.آی که ادم میخواد درسته قورتش بده ....
توی عید که سعی کردم لباسای بچه ها رو ست کنم با هم ....
اینجا بهار خار رفته بود تو دستش خیلی خوش اخلاق نبود.خخخخ
تازگیا وقتی میخوایم عکس از بهار بگیریم اداهایی مث عکس بالا از تو خودش بیرون میاره و ژستای عجیبی میگیره..ژستش تو حلقم!!!!!!!
اینم از نگارررررر .حسابی ماچ مالیش کردم.خخخخخخخخخ