صبر در برابر اراده خدا
الان درست یک هفته از عینکی شدن نگار میگزره .اون هفته من واقعا خودمو باخته بودم خیلی سختم بود. وای شکرخدا ادم باز با شرایطش کنار میاد ،زندگی جریان داره وقطعا غصه خوردن من چیزیو نتنها حل نمیکرد بلکه بدترم میکرد من مم بعد باید مثکوه پشت بچه هام باشه این که عینک سهله و مهمون دوره ای خونه ی ماس وبعدش دیگه تمومه اما من تو این ماجرا دیدم چقدر ضعیفم ؟؟؟؟ چقدر ناتوانم در برابر سختیها!؟؟؟!!!! این تلنگر بود برای من .همیشه قرار نیست اوقات بکام باشه سه تا بچه داشتن یعنی کوه مسیولیت شدم یعنی کوه بودن محکم بودن .دیگه نمیخوام با هرچیزی بشکنم ارامش خانوادمو ببارم .باید محکم بشم و بسپرم همه چیو دست خود خودا که .قطعا صلاحمو و صلاحبچه هامو بهتر از من میدونه .خدایا مارو به حال خودمون نزار
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی