گل دخترای مامان
گل دخترای مامان
.✿ⓜⓡⓢ ⓜⓘⓡⓗⓞⓢⓢⓔⓘⓝⓘ ✿.:
دم دم عیدی چند تا تحول عظیم دست بزنه...
اولیش از پوشک گرفتم یاسمین بانو. دقیقا تو 19 ماهگی. خداروشکر فراتر از تصورم همکاری کرد و حتی ذره ای نجس نشد جایی و خیلی عالی همکاری کرد و از این پوشک خلاص شدیم حالا مونده از شیر گرفتن ک طبق نطر مشاور باید ی وقفه دو سه ماهه بین پوشک گیری و شیر گرفتن باشه تا ب بچه فشار نیاد. انشالله تصمیم دارم تا اردیبهشت بهت شیر بدم.
دومی علايم تبلی چشم نگار. ک اصلا وفت نمیکردم یادش بدم و برا سنجش تنبلی چشماش باید علایمو یادش میدادم الهی فداش بچم خیلی زود یاد گرفت و بعد تعطيلات باید ببرمش پیش خانم دکتر تا با همکاری نگارخانم این تنبلی رو هم پشت سر بزاریم
و سومیشششش ک خیلی دیر شده بود و دیگه اصلا نمیشد دیگ ادامه پیدا کنه. جدا کردن اتاق دخترگلا بود. هنوز بهار نگار تو اتاق خواب ما میخوابیدن ک طی ی حرکتی فرستادمشون اتاق خودشون و کلی چراغ خواب خوشگل و عروسک مورد علاقشون بهشون جایزه دادم تا با اتاقشون خو بگیرن و اون ترسشون بریزه. چند شب اول کنارشون نشستم تا خواب برن بعد از پیششون میرفتم. نگار هنوزم میگ مامان بیام تو اتاق؟ وابستگی عجیبی ب جای خوابش داشت
ولی یاسمین فکر کنم حالا حالا نتونم جداش کنم خیلی خیلی خیلی شخصیت وابستا ای داره تو شب چندین بار پا میشه وست میندازه گردن من میخوابه
اگه سرم زیر پتو باشه سریع گریه میکنه ک مامان کحایییی... حالا چ برسه اتاقشو جدا کنم. حالا فعلا از این امر پوشک بیاد بیرون بعدهاش فکری بایت حای خوابش میکنم
دم دم عیدی چند تا تحول عظیم دست بزنه...
اولیش از پوشک گرفتم یاسمین بانو. دقیقا تو 19 ماهگی. خداروشکر فراتر از تصورم همکاری کرد و حتی ذره ای نجس نشد جایی و خیلی عالی همکاری کرد و از این پوشک خلاص شدیم حالا مونده از شیر گرفتن ک طبق نطر مشاور باید ی وقفه دو سه ماهه بین پوشک گیری و شیر گرفتن باشه تا ب بچه فشار نیاد. انشالله تصمیم دارم تا اردیبهشت بهت شیر بدم.
دومی علايم تبلی چشم نگار. ک اصلا وفت نمیکردم یادش بدم و برا سنجش تنبلی چشماش باید علایمو یادش میدادم الهی فداش بچم خیلی زود یاد گرفت و بعد تعطيلات باید ببرمش پیش خانم دکتر تا با همکاری نگارخانم این تنبلی رو هم پشت سر بزاریم
و سومیشششش ک خیلی دیر شده بود و دیگه اصلا نمیشد دیگ ادامه پیدا کنه. جدا کردن اتاق دخترگلا بود. هنوز بهار نگار تو اتاق خواب ما میخوابیدن ک طی ی حرکتی فرستادمشون اتاق خودشون و کلی چراغ خواب خوشگل و عروسک مورد علاقشون بهشون جایزه دادم تا با اتاقشون خو بگیرن و اون ترسشون بریزه. چند شب اول کنارشون نشستم تا خواب برن بعد از پیششون میرفتم. نگار هنوزم میگ مامان بیام تو اتاق؟ وابستگی عجیبی ب جای خوابش داشت
ولی یاسمین فکر کنم حالا حالا نتونم جداش کنم خیلی خیلی خیلی شخصیت وابستا ای داره تو شب چندین بار پا میشه وست میندازه گردن من میخوابه
اگه سرم زیر پتو باشه سریع گریه میکنه ک مامان کحایییی... حالا چ برسه اتاقشو جدا کنم. حالا فعلا از این امر پوشک بیاد بیرون بعدهاش فکری بایت حای خوابش میکنم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
