بهار متحول شده
بهار از حموم میترسه ...البته میترسه نه میترسید ............یه دست به افخار بهار بزنید تا بگم جریان چیه........
بهار هر موقع حموم میبردمش از اولی که پای مبارک به سرامیک کف حموم میخورد اتومات گریش میرفت هوا حالا هرچی خرسی و اردک و جک و جونور تو اتاقش میدیدم که قالب حمل توی حموم باشه بر میداشتیم تا بریم حموم ...خلاصه یه کاروان عروسک توی حموم میبردیم که وقتایی جای من و بهار دیگه تو حموم نمیشد یه وقتایی هم بهار لا به لا ی اینا گم میشد....امروز دیدم نه این بچه فوق العاده کثیفه بعد اینکه کلی اهنگ حسنی رو با چند تاتغییر مثل ....(بهار نگو بالا بگو تنبل تنبلا بگو)یعنی هرچی حسنی بود تغییر به بهار کرده بود ..روخوندیم تا شاید خجالت بکشه و بیاد حموم اما همونقدر که دیوار خونه تحت تاثیر قرار گرفت بهار متاثر شد....خلاصه ما این بهار رو بردیم حموم اولش جون من بیا.. حالا بیا تو مادر همه عروسکا هم مثل سابق تو حموم ولو بودن ...بهار اومد تو حمومو بعدش چنان محو بازی قرار گرفته بود که به زور هزار تا جیغ و گریه و داد و بیداد و اشک و من نمیامو و.....اینا از تو حموم اوردیمش بیرون ...یعنی نه به اون روزا که نمیومدی و نه به الان که بیرون نمیای ...خدایا این خوشی ها رو از ما نگیر...الان بهار چنان تر تمیز شده که هرکی میبینتش میفهمه حموم بوده اخه حمونای بهار تاریخی بود .......مدیونی اگه به بچم بخندی ............