بهارجووونم بهارجووونم ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
نگار جووونمنگار جووونم، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
یاسمین جونمیاسمین جونم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

بهار زندگی من

4040

سال 1393 بر همه مبارک

سال 1393 به همه عزیزان مبارک .....این سالو اول به حسام عزیزم ....بعد به دختر گلم بهار و به همه نی نی وبلاگی های عزیزم تبریک میگم .... دوستان گلم بهار خانم و مامانش دوقلوهای دوست داشتنیمون امیرعباس و ارغوان و مامانشون اوای عزیز و مامانش پاشای خوشتیپم و مامانش مهیلای گلم و مامانش شاهزاده کوچولوم و مامانش ایمان جان و مامانش اوینا جونو مامانش کیاناجونو مامانش دینای عزیز و مامانش سجاجونو و ابجیش  و محیای نازنازی و مامانش سال 1393 بر همتون مبارک باشه .....بهارتون خوش....دعای همه تو سال تحویل فراموش نشها ......تا سال دیگه خداحافظ ...
29 اسفند 1392

ولنتاین مبارک

  امروز روز سپاس گذاری از خداوند است زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن تا با تمام وجود به او بگوییم عشق من روزت مبارک بهارم وحسام گلم امروز روز شماست .روز شمادوتا عشق همیشگی من .روزتون مبارک ...
23 اسفند 1392

تو مال کدوم ماهی؟؟؟؟؟

  از 3 نفر هرگز متنفر نباش : فروردینی ها ، مهری‌ ها ، اسفندی ها چـون بهتـرین ها هستند... ❤ سه نفر را هرگز نرنجون : اردیبهشتی ها ، تیری ها ، دی ماهی ها چـون صادق هستند... ❤ سه نفر رو هیچوقتـــ نذار از زندگیتـــ بیرون برن : شهریوری‌ ها ، آذری‌ ها ، آبانی ها ... چـون به درد دلتـــ گوش میدهند... ❤ سه نفر رو هرگز از دستـــ نده : مردادی ها ، خردادی ها ، بهمنی ها چـون دوستـــ واقعی هستند... ❤ "تو مال کدوم ماه هستی"....؟ ...
23 اسفند 1392

چوب خدا صدا نداره!!!!!!!!!!!

میگن چوب خدا صدا نداره .......امروز داشتم قبل از اینکه حسام از سرکار بیاد با خودم نقشه های شومی میکشیدم که چه طور من و بهار بترسونیمش و یکم اذیتش کنییم و بخندیم خلاصه هینطور که تو سرم نقشه های خبیث میکشیدم و کودک درونم خیلی فعال شده بود یهو پام رفت روی یه تیکه از اسباب بازیهای بهار وبقیشو خودتون تصور کنید ...................همه ی نقشه هام پر پر شد تا الان همینطور پام درد میکننه اون لحظه فقط خودمو کترل میکردم گریه نکنم.. نکته اخلاقی:ادم نباید جناب شوهرشو بترسونه ...وگرنه دچار عقوبت میشه حتی فکر کردن به جریان ظهر هم برام دردناکه ...
23 اسفند 1392

سال 92 و انچه گذشت

چند روز دیگه ما منتظر یه سال جدید هستیم ....یه سال نو ..یه اتفاق نو....یه سال پر از شادی و موفقیت .....چه بخوایم چه نخوایم سال 92 رو به پایانه ....هم کلی خاطره خوب داریم و هم یه مقدار خاطره بد ....امروز اخرین جمعه سال 92 ...تو این سال یه جاهایی دلم شکست یه جاهایی شاید دل شکوندم که امیدوارم این اتفاق رخ نداده باشه ....یه جاهایی خیلی خوشحال شدم واشکم از شوق در اومد ...جاهایی هم بود که از ته قلبم گریه کردم ....بهترین اتفاقمو تو امسال میتونم این بدونم که بعد یه مدت اجاره نشینی  به خونه ی خودمون اومدیم خونه ای که حسام عزیزم بابت ساختش شبانه روز زحمتشو کشید ...از همین جا بابت تمام خوبی هاش ممنونشم...و بدترین  خاطره ام مربوط به بستری...
23 اسفند 1392