سال 92 و انچه گذشت
چند روز دیگه ما منتظر یه سال جدید هستیم ....یه سال نو ..یه اتفاق نو....یه سال پر از شادی و موفقیت .....چه بخوایم چه نخوایم سال 92 رو به پایانه ....هم کلی خاطره خوب داریم و هم یه مقدار خاطره بد ....امروز اخرین جمعه سال 92 ...تو این سال یه جاهایی دلم شکست یه جاهایی شاید دل شکوندم که امیدوارم این اتفاق رخ نداده باشه ....یه جاهایی خیلی خوشحال شدم واشکم از شوق در اومد ...جاهایی هم بود که از ته قلبم گریه کردم ....بهترین اتفاقمو تو امسال میتونم این بدونم که بعد یه مدت اجاره نشینی به خونه ی خودمون اومدیم خونه ای که حسام عزیزم بابت ساختش شبانه روز زحمتشو کشید ...از همین جا بابت تمام خوبی هاش ممنونشم...و بدترین خاطره ام مربوط به بستری شدن بهار تو بیمارستان تو تاریخ25اذر امسال به خاطر عفونت روده هاش بود....در کل سال خوبی بود .....خدایا تو این دم دمای بهار ازت میخوام همیشه همیشه هوای دخترمو داشته باشی فقط و فقط به تو میسپارمش..و جا داره از اقای خوبیمون یاد کنم ...این جمعه هم گذشت و اقای خوبیمون نیومد ...به امید ظهورش تو سال نو وبه امید رحمتش تو زندگیهامونو و حفظ کردن تمام بچه های دنیا از جمله بهار زندگی من ........................سال نو همه پیشاپیش مبارک....بهارم همیشه بهاری باش