بهارجووونم بهارجووونم ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
نگار جووونمنگار جووونم، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
یاسمین جونمیاسمین جونم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

بهار زندگی من

4040

بهار بخیشو کشید

1393/2/15 18:02
نویسنده : مامان دخترا
133 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح بهار رو بردم بیمارستان تا بخیه سرشو بکشن .همیشه هم یا مامانم یا حسام همراهم میومدن اما امروز مامانم مهمون داشت حسامم حسابی سرش شلوغ بود نمیتونست باهامون بیاد منم تنهایی با بهار رفتم ...همین که وارد درمونگاه بیمارستان شدیم چون بیمارستانش بیمارستان سوانح و سوختگی بود و هر چی مریض سوخته  که نیاز به جراحی یا پانسمان دارن میان اونجا ...چشمتون روز بد نبینه ..یهو یه 5 تا ادم اوردن که وحشتناک سوخته بودن و یه خانواده بودن ..منو میگی نزدیک بود غش کنم قشنگ فشارم  افتاد و نیتونستم خودمو کنترل کنم تابلو بود که دارم به  زور خودمو کنترل میکنم منشیه اومد طرفم و منو به یه اتاق برد و اب قند برام اورد ....ولی اون تصویر یه لحظه ارومم نمیذاش ...شانس من هر بار میومدم کسی نبود یا فوقش دو سه تا سر پایی داشتن ...و هر بار حسام سعی میکرد تا حواسمو پرت کنه که چیزی نبینم و ناراحت نشم اما این بار که همرام نبود .............................

خداجونم ازت میخوام هرگز هرگز هرگز هرگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز هیچکسی رو به سوختن مبتلا نکنی و منو خونوادمو از اتیش سوزی مصون داری و هرگز شاهد این صحنه های دلخراش نشیم...باور کنید تا الان تن و بدنم از یاداوری ماجرای صبح میلرزه

پسندها (1)

نظرات (8)

مامانی آیلین
15 اردیبهشت 93 22:25
سلام عزیزم امیدوارم هیچ وقت بیمارستان نری دیگه همیشه سالم وشاد باشین بهار جونم زیر سایه پدر مادر بزرگ بشه
مامان دخترا
پاسخ
ممنون عزیزم لطف داری
ژاله مامان آیدا
15 اردیبهشت 93 22:34
مامانی دوست داری اتاق نینی شیک و تک باشه یه سری به کادو نمدی بزن kadonamadi.blogfa.com حلقه اسم ، آویز ،گیفت تولد ، گیفت دندونی ، گیفت عید .... هر کدی که دوست داشتی برام تو سایت پیغام بزار تا قیمتشو بگم آدرس ایمیل یا وب سایتتم حتما برام بنویس
آویسا
16 اردیبهشت 93 11:18
امیدوارم هیچ وقت گذر هیچکس به بیمارستان نیفته......
مامان دخترا
پاسخ
اره عزیزم خدا کنه ...خیلی صحنه های دردناکی تو این مدت دیدم
شادی
16 اردیبهشت 93 11:29
وای خدایا. سوختگی خیلی بده. ایشالا برای هیچ کسی پیش نیاد.
مامان دخترا
پاسخ
اره شادی جون خیلی بده واقعا من تعجب موندم اون پرستارا با چه دلی تحمل میکردن وقتی از یکیشون پرسیدم شماها چه طور اینجا کار میکنید و غش نمیکنید .گفت: ما کارمونو با عشق انجام میدیم
مامان آوا
16 اردیبهشت 93 12:14
الهی آمین
♥ مامان مهیلا♥
16 اردیبهشت 93 13:38
سلام خیلی خوشحال شدم دیگه مواظب دخمل خوشگل ماباش در ضمن مواظب خودتونم هم باشین انشالله هیچ وقت راهتون به این جاها باز نشه
مامان دخترا
پاسخ
ممنون عزیزم ....انشالله راه هیچکسی حتی دشمن ادمم به این جور جاها باز نشه
مامان محیا نازنازی
17 اردیبهشت 93 17:33
خدارو شکر که بخیه هاشو کشیدی،ایشالله هیچ وقت هیچ اتفاقی واسه بهار ناز نازی نیفته،همه بچه ها سالمو سلامت باشن
pani
21 اردیبهشت 93 14:48
منم مثل توام
مامان دخترا
پاسخ
چرا پانی جون چی شده ؟؟