بهار و حس دوست داشتن
من و بهار وقتی حسام سرکاره
بهار در حالی که گوشی تلفنو بر میداره: ا بابا بابا بابــــــــــــــــــــــــــــا (بابای اخرو داره داد میزنه)
من : در حالی که شماره موبایل حسام رو برای بهار میگیرم تا وقتی این اهنگ پیشواز داره میخونه بهارم مرتب داره میگه بابا بابا بیا ..و ابراز احساسات به زبون خارجکی خودش میکنه....
اما همیین که حسام گوشیشو جواب میده و میگه الو......بهار اوماتیک ساکت میشه و خنده ای میزنه وگوشی رو رها میکنه و میره و من باید برای حسام تو ضیح بدم گل دختر هوس تلفن داشته .اما الان حس عشقولانش فروکش کرده و رفته....و اما همین که تلفن قطع میشه دوباره گوشی رو بر میداره و بابا بابا گفتنش اغاز میشه .....از این قضیه سه حالت برداشت میشه .
1: بهار منو داره سرکار میذاره
2.بهار خیــــــــــــــلی باباشو دوست داره و روزی چند بار دلش برای باباش میتنگه...
3.هر دو گزینه صحیح میباشد
منم که دست بهار برام رو شده و برای اینکه بدونه ادم ضایع کردن چقدر درد داره مقابل به مثل میکنم و چندیدن بار سرکارش میذارم و هر هر میخندم
ولی خداییش این وروجک خونه ی ما خیلی خیلی باباشو دوست داره ...