بهارجووونم بهارجووونم ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره
نگار جووونمنگار جووونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره
یاسمین جونمیاسمین جونم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه سن داره

بهار زندگی من

4040

اندر خرابکاری های بهار

اب بازی تو سینک ظرفشویی....این مدلو تازگیا یاد گرفته از بس هوای یزد داره گرم میشه بهارم از هر فرصتی استفاده میکنه و دستی به آب میزنه...خیلی دوست داره بره روی حیاط اما میترسم این آفتاب سوزان یزد پوستشو بسوزونه ...جالبش اینه توی حموم هم راضی نمیشه بره و جای مورد علاقش سینک ظرفشوییه...روزی سه چهار دست لباس خیس میکنه       .اینم از خالی کردن کشوی میز تلویزیون ....روزی چند بار این صحنه تکرار میشه ....دختر و انقدر بد....انقدر اکتیو     . . . . . . . . بازم نشون بدم این وروجک چه کارایی میکنه؟ ...
29 فروردين 1393

دختر خبرنگار

تازگیا بهار رسما خبرگزار شده.دیشب با حسام   رفته بود بیرون وقتی اومد تو خونه من: بهار بابا بهت چی گفت؟؟؟ بهار: بد من: بهار بابا چی کارت کرد؟؟؟؟ بهار : در حالی که دستاشو جلوی بینیش برد ادای هیس کردن تو خودش دراورد بعد وقتی داشتم جریانو برای حسام توضیح میدادم در حالی که قیافه ی حسام اینجوری شده بود که از کجا این جریاناتو دست و پا شکسته میدونم ...منم قضیه رو براش تعریف کردم بعدش که از حالت بیرون اومد گفت :بهار خیال نینای نینای تو ماشین داشته در حالی که یک دقیقه روی صندلی بند نمیشده منم گفتم دختر بد نشو بشین وجریان هیس گفتنشم وقتی با موبایلم حرف میزدم یه ریز میگفته بابا نونوم منم گفتم هیس تلفن دارم .... ...
25 فروردين 1393

بهار نونوم خور

ما یه خانوم نونومی داریم .....نونوم در دایره لغات بهار یعنی هر چیز خوردنی خوشمزه از جمله بستنی... تو این روزا که داره هوای شهرمون داغ داغ میشه بستنی خوردن آی میچسبه ..و این بهارم که عــــــــــــاشق بستنیه روزی چند تا نونوم میخوره .....یه بار همراه حسام میره مغازه و نونوم میخره ...یه بار با باباجونش ....یه بار با دایی ....خلاصه هرکی بیرون میره شده یه تکلیف واجب که واسه بهار نونوم بخره ....الانم که همراه عمو محسنش رفته بیرون و صد در صد نونوم خورده .........یعنی اگه خود محسن تا حالا براش نخریده باشه بهار مطمِنا بارها و بارها یادآور قضیه نونوم شده .......بچم خب  نمیتونه بدون نونوم سر کنه... بهارم ایندفعه بیرون میری واسه مامانم نونوم ...
22 فروردين 1393

بهار و حس دوست داشتن

من و بهار وقتی حسام سرکاره بهار در حالی که گوشی تلفنو بر میداره : ا  بابا بابا بابــــــــــــــــــــــــــــا (بابای اخرو داره داد میزنه) من : در حالی که شماره موبایل حسام رو برای بهار میگیرم تا وقتی این اهنگ پیشواز داره میخونه بهارم مرتب داره میگه بابا بابا بیا ..و ابراز احساسات به زبون خارجکی خودش میکنه....   اما همیین که حسام گوشیشو جواب میده و میگه الو......بهار اوماتیک ساکت میشه و خنده ای میزنه وگوشی رو رها میکنه و میره و من باید برای حسام تو ضیح بدم گل دختر هوس تلفن داشته .اما الان حس عشقولانش فروکش کرده و رفته....و اما همین که تلفن قطع میشه دوباره گوشی رو بر میداره و بابا بابا گفتنش اغاز میشه .....از...
15 فروردين 1393

جیغ بنفش

ی ه مهمون ناخونده ای تازگیا داریم........جیغ .......اون هم از نوع بنفــــــــــــــــش حسابی هم بهار وروجک داره با این جیغش رو اعصابها مانور میده .....و جالب ترش اینجاست تا توی خونمون هستیم خبری از جیغ و آژیر نیس و داره با اسباب بازیهاش بازی میکنه و سرگرمه.....وقتی میریم خونه مامانم اینا که بهار میدونه اونجا حسابی نازخر داره جیغشو اتوماتیک فعال میکنه............خدایا مددی شامل حال ما بکن ...
5 فروردين 1393