بهارجووونم بهارجووونم ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
نگار جووونمنگار جووونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
یاسمین جونمیاسمین جونم، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

بهار زندگی من

4040

تو مال کدوم ماهی؟؟؟؟؟

  از 3 نفر هرگز متنفر نباش : فروردینی ها ، مهری‌ ها ، اسفندی ها چـون بهتـرین ها هستند... ❤ سه نفر را هرگز نرنجون : اردیبهشتی ها ، تیری ها ، دی ماهی ها چـون صادق هستند... ❤ سه نفر رو هیچوقتـــ نذار از زندگیتـــ بیرون برن : شهریوری‌ ها ، آذری‌ ها ، آبانی ها ... چـون به درد دلتـــ گوش میدهند... ❤ سه نفر رو هرگز از دستـــ نده : مردادی ها ، خردادی ها ، بهمنی ها چـون دوستـــ واقعی هستند... ❤ "تو مال کدوم ماه هستی"....؟ ...
23 اسفند 1392

بادکنک تظر کرده

یه بادکنک از روز تولدت تا حالا باقی مونده و این هیش جوری نمیترکه راحت شیم  اخه همش داری تو دهنت میکنی روش سوار میشی خودکار توش فرو میکنی و من هربار زهرترک میشم که الان میترکه و از ترسش تا دم مرگ میرم و بر میگردم خب بترک دیگه راحتم کن چند بار منو قبض روح میکنی جراتم داریم از دستت بگیریم چنان جیغی میکشی که صداش تا مرکز شهر میره .مثل صور اسرافیل میمونه این جیغت مادر   ...
23 اسفند 1392

گوشی بلاستیکی

گوشی بلاستیکی اشنایان محترم اگه زنگ خونمون زدید و ما جواب ندادیم به این معنا نیست ما خونه نیستیم ما خونه ایم تلفنمون نقص فنی داره. از بس که بهار این تلففنای خونه رو مثل جگر زلیخا دور خونه گردن میکنه و میکرده  ما تصمیم گرفتیم براش گوشی بلاستیکی بخریم اما زهی خیال باطل اخه ما گول این تلفن خوردیم که بهار فسقلی نخورد و از بس بچم کمروووووووووو تشریف داره.  خونه اقوامم که میریم تلفن اونا هم رو کن فیکون میکنه من نمیدونم  با کی حرف میزنه همش میگه ا بابا ایا اغا اوخ .از مترجمان سرشناس کشور عاجزانه درخواست دارم این مکالمه رو واسمون ترجمه کنن تا بفهمیم چی میگه شاید فرجی شد. اینم صحنه های جنایتت و اینم اون گوشی بلاستیک...
23 اسفند 1392

قد قد

من: بهار توتو میگه چی؟؟؟؟؟؟؟؟ بهار :قد قد من:بهار گاوه میگه چی بهار:قد قد من : بهار بابا میگه چی؟؟؟؟ بهار: قد قد!!!!!!!!!  قیافه من من :بهار مامان میگه چی؟؟؟؟؟ بهار : قدقد!!!!!    قیافه من ما همگی میگیم قد قد!!!!!!!!!!!!!! ...
23 اسفند 1392

لالالالایی

بهارم به هر ترفندی متوسل میشیم تا بخوابی یکیش همین لالایی سرتو بذار رو شونمو آروم بخـواب گـل بهار من پیشتم تا خود صبح چـشـاتو آروم هم بـذار اونقده بیدار می مونم تا وقتی خوابـــت ببره وقتی می خوابی رویاهم نـــاز نـگـاتـو می خـره کـابوسو زنـدون می کنم خواب بد رو می سوزونم مثل یه گنجشک کوچیک آروم بخــــواب مهربــونم دستـت تو دستــای منــه عزیـز خوب نـازنـیــن چـشماتــو آروم هم بـذار رو شــاپـر ابـــــــرا بشین تا صبح برات شعر و غزل لالائی عشــــــــــق می خونم چشماتـــــــــو آروم هم بــذار من اینجا بیــــدار می مـونم حافـظ خــواب تو میــشـم من و خــدای خــوب دل چشماتـــو فردا می بینم خوب بخوابی عزیز دل ...
23 اسفند 1392

سارق خونه

چند روزه ما تو خونمون تلویزییونو با دستگاه خاموش روشن میکنیم اخه کنترل نداریم  یعنی نه که نداریم داشتیم خدا بیامرزه ....همین جا به کنترلای خونه اطلاع میدم هرچه سریع تر خودشو رو کنند از این بس ما هواشونو داریم ..اخه نمیدونم این چه دردیه به جون بهار افتاده عشق کنترل زده به سرش.. این کنترلای خونه رو تو بغل میگیره و دایما حمل و نقلشون میکنه اخه یکی نیس بگه تو از کنترل چه سر میاری الانم چند روزه به طور ناگهانی و یهویی غیب شدن البته میدونیم اینا زیر سر کیه بهشم فرصت دادیم تا اخر وقت قانونی امشب بهمون تحویل بده ولی مثل اینکه تهدید هم اثر نمیکنه باید از راه مسالمت امیز وارد بشیم .این که چیزی نیس چند تا قلم جنس دیگه هم تو خونه به سرقت رفته...
23 اسفند 1392

بهار نگو بلا بگو

این عکس متعلق به یه وروجک خرابکار میباشد ......حتما میگید جریان چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟الان خدمتتون میگم چند روز پیشا خونه مامانم بودیم .......یهو دادشم گفت گوشی منو کسی ندیده و نگاهای همه رفت طرف بهار ....اخه دیگه مشخصه وقتی چیزیی ناگهانی و یهویی غیب میشه زیر سر کیه .....از اونجایی که مجرم به صحنه جرم برمیگرده من گفتم باید از راه دور کنترل نامحسوسمونو فعال کنیم ببینیم کجاهه بیشتر میره .......موقع ناهار بود بهار بشقاب غذاشو برداشت و بدو بدو رفت و اومدو و با یه قیافه حق به جانب گفت ماما اپو ....(یعنی مامان تموم شد) و من دوزایم افتاد که این بشقابم به عقوبت گوشی دااشم مبتلا شده به خاطر همین وقتی لیوان رو برداشت و گازشو گرفتو بدو بدو دیدم د...
23 اسفند 1392

بهارزندگی من

من شعرم ....نفسم....وجودم.........به چشمان تو بند است.....هرگز نبندشان...... الهی قربون اون شیطنت هات بشم ....بهار زندگی من .....خوش به حال زیباترین فصل سال... فصل خدا که هم نام تو هستند ....بفیه عکسای دخمل خوش تیپم ادامه مطالب......... ...
23 اسفند 1392

ترس از نوع بهاری

از اونجایی که این وروجک ما کم تو خونه سر و صدا نداره.............وقتایی که برای دوقیقه هم که شده صدای مبارکش بیرون نیاد ظن من قوی میشه که این بچه در حال انجام یه کاریه که بعدش خرابی به بار میاره ....... و من خیلی روی سکوت یهویی خونه حساسم چون بعدش صحنه های جانانه ای رخ میده چند روز پیشا تو خونه سکوت مطلقی ایجاد شد و من ترسون و لرزون که این بچه الان کجای خونس و داره چه خرابی به بار میاره عین وحشت زده ها کل خونه رو زیر رو کرد ......وای خدا .......تو اشپز خونه ....نه نبود ....توی شاه نشین ...... نه بازم نبود ......توی تک تک اتاقا ...وای نه اونجا هم نبود و من نفسم بالا نمیومد که کجا ممکنه غیب شده باشه تا اینکه یهو دیدم پشت ماشینش ...
23 اسفند 1392