بهارجووونم بهارجووونم ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
نگار جووونمنگار جووونم، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
یاسمین جونمیاسمین جونم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

بهار زندگی من

4040

بهار و حس دوست داشتن

من و بهار وقتی حسام سرکاره بهار در حالی که گوشی تلفنو بر میداره : ا  بابا بابا بابــــــــــــــــــــــــــــا (بابای اخرو داره داد میزنه) من : در حالی که شماره موبایل حسام رو برای بهار میگیرم تا وقتی این اهنگ پیشواز داره میخونه بهارم مرتب داره میگه بابا بابا بیا ..و ابراز احساسات به زبون خارجکی خودش میکنه....   اما همیین که حسام گوشیشو جواب میده و میگه الو......بهار اوماتیک ساکت میشه و خنده ای میزنه وگوشی رو رها میکنه و میره و من باید برای حسام تو ضیح بدم گل دختر هوس تلفن داشته .اما الان حس عشقولانش فروکش کرده و رفته....و اما همین که تلفن قطع میشه دوباره گوشی رو بر میداره و بابا بابا گفتنش اغاز میشه .....از...
15 فروردين 1393

جیغ بنفش

ی ه مهمون ناخونده ای تازگیا داریم........جیغ .......اون هم از نوع بنفــــــــــــــــش حسابی هم بهار وروجک داره با این جیغش رو اعصابها مانور میده .....و جالب ترش اینجاست تا توی خونمون هستیم خبری از جیغ و آژیر نیس و داره با اسباب بازیهاش بازی میکنه و سرگرمه.....وقتی میریم خونه مامانم اینا که بهار میدونه اونجا حسابی نازخر داره جیغشو اتوماتیک فعال میکنه............خدایا مددی شامل حال ما بکن ...
5 فروردين 1393

سال 1393 بر همه مبارک

سال 1393 به همه عزیزان مبارک .....این سالو اول به حسام عزیزم ....بعد به دختر گلم بهار و به همه نی نی وبلاگی های عزیزم تبریک میگم .... دوستان گلم بهار خانم و مامانش دوقلوهای دوست داشتنیمون امیرعباس و ارغوان و مامانشون اوای عزیز و مامانش پاشای خوشتیپم و مامانش مهیلای گلم و مامانش شاهزاده کوچولوم و مامانش ایمان جان و مامانش اوینا جونو مامانش کیاناجونو مامانش دینای عزیز و مامانش سجاجونو و ابجیش  و محیای نازنازی و مامانش سال 1393 بر همتون مبارک باشه .....بهارتون خوش....دعای همه تو سال تحویل فراموش نشها ......تا سال دیگه خداحافظ ...
29 اسفند 1392

بازم بادکنک

بدر دختری میخوان منو دق بدن .اخه من به کی بگم از بادکنک میترســـــــــــــــــــــــــــــــم بابا من از بادکنک میترسم خب اصن یه وضعیه.... نخر به جان عزیزت نخر حســـــــــــــــــــــــــــــــــام چه خنده ای هم میکنه این بهار . من از ترکیدن بادکنک میترسم الان در حد  مرگ من ترسیدم اخه این چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نه یکی نه دوتا نه سه تا یه دسته بادکنک ؟؟؟؟؟ این انصافه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نکن حسام جان نکن.....مادر جان (الان دارن به من اب قند تزریق میشه) ) ...
23 اسفند 1392

بهار به رستوران میرود

دیروز تولد من بود بابایی کلی سوبرایزمون کرد جاتون خالی دیروز بابا ما رو برد رستوران و یعنی نمیدونین چه صحنه هایی اونجا رخ داد اول از همه بهار خانوم رفت تو بغل گارسون و بوسش میکرد  و من مات و مبهوت مونده بودم اخه یه ذره بچه در چه حد میتونه فان باشه خلاصه بعد اینکه مراسم ماچ و موچ با گارسونا به اتمام رسید شاهزاده رو نشوندیم رو صندلی که ای کاش نمیشوندیم یک ریز اول تا اخر میگفت : به به به ماما بهب به به و همه ملت نگاهموم میکردن و فکر میکردن از بشت کوه اومده که انقدر این بچه گرسنس یعنی منتظر باش منم روز تولدت اگه از این کارا در نیوردم  اره بهار خانوم ا......الان بهار اینجا در حالی که روده کوچیکی بزرگی رو میخورد منتظر غذا ن...
23 اسفند 1392

خشونت از نوع بهاری

یعنی این حس گوشواره گوش نکردن تو و این بافشاریت برای گوش نکردنش ستودنیه حالا هر مدلی باشه اعم از کوچیک بزرگ ...خلاصه هر چی باشه شما نمیخوای گوش بکنی . خب مادر نمیخوای گوش کنی دیگه خشونت به خرج نده و .........این عکس حاوی صحنه جرم بهار میباشد .....نمی دونم در موردش چی بگم...... نکن بچه جان.جان اون بادکنکای عزیز کردت نکن ....الان دقت کردید ؟؟؟؟؟...یعنی تا عصبانی میشی دستت میره تو حلقه این گوشواره تازگیا میخوام یه مدل دیگه بگیرم تا از این صحنه های جنایی راحت بشم . حریف تو نیستم حریف خودم که هستم. بعــــــــــــــــله ...
23 اسفند 1392

تاتا کردن و تاتا دیدن

بهار که تازگیا دست و با شکسته راه میره فقط وسطش شونصد بار سرنگون میشه و با مخ میاد رو زمین .دیروز داشتیم تو کوچه بیاده روی میکردیم که بهار از بس ادم مستقلیه اشاره میکرد به زمین که خودش راه بره منم گذاشتمش رو زمین .رو زمین گذاشتن همانا شکوفا شدن حس کنجکاوی بچم هم همانا . یعنی من تا به حال نفهمیده بودم بچم انقدر کوچه گردی دوس داره  خدا منو نبخشه .......خب من بهار رو گذاشتم تو کوچه اما این بهار تا سایشو تو کوچه دید یهو استب کرد و گف: ماما تاتا من : در حالی که سرمو 360 درجه دور کوچه میچرخوندم تا تاتا بیبینم هیچ چیزی رویت نکردم با خودم گفتم شاید گربه ای جک و جونوری دیده اخه بچم به همه موجودات زنده میگه تاتا به هر حال ما دوباره ب...
23 اسفند 1392