این روزای ما
این روزا عجب دلچسبه و خوش به حالمه.... کار هر روز ما شده صبح که از ساعت 11 از خواب من وبهار پا میشیم شال و کلاه میکنیم و اماده میشیم تا فاصله دو قدمی که بین خونه ی مامانم تا خونه ی ما هست رو مامانم با ماشین بیاد دنبالمون و بپریم خونه ی مامانم اونجا هم که کلا بخور و بخواب..... بسی خرسندیم ...این وضعیت تا 11 شب ادامه داره و دوباره 11 حسام میبرتمون خونه ..عملا خونم شده خوابگاه و فرداش روز از نو روزی از نو ... ÷اینجا جا داره از مامان و بابا و داداش گلم تشکر کنم که این روزا انقدر هوامو دارن و نمیزارن خم به ابروم بیاد حسام عزیزم از همه ی صبوریهات ممنونم ...به امید جبران همه ی این خوبیهات .ا...